بحران بیماری کرونا، جهان و کشور ما را با وضعیت وحشتناکی روبرو کرده و این روزها اضطراب را میتوان در فضای جامعه به خوبی حس کرد. در چنین مواقع بحرانی، حس همکاری، اعتماد و امید بیش از هر چیزی لازم است، تا به مدد آن بتوان اقدامات جمعی را سامان داد و بر بحران غلبه کرد. اما آنچنان که میدانید جامعه ایرانی چندی است که آماج حوادث و اتفاقات تلخ بسیاری بوده که متأسفانه در اثر آن اعتماد عمومی به ویژه اعتماد مردم به مسئولین تا حد زیادی مخدوش شده است، عملی نشدن وعدههای دولت برای بهبود معیشت و کنترل تورم، سوء مدیریت در گرانی ناگهانی بنزین و حوادث تلخ آبان و در نهایت اشتباه پدافند خودی و سقوط هواپیمای مسافری، همگی زخمهایی کاری بر اعتماد عمومی بر جا گذاشته است.
در همین زمان و در حالیکه تحریمهای ظالمانه روال عادی امور در کشور را تحت تاثیر جدی قرار داده است، ویروس خطرناک کرونا وارد کشور شد و چالش جدیدی را به وجود آورد، چالشی که میبینیم حتی کشورهای پیشرفته دنیا را که مشکلات ما را ندارند نیز به زحمت انداخته و سازمان بهداشت جهانی را مجبور کرده است، سطح هشدار در خصوص این بیماری را به بالاترین سطح برساند.
پیش از این، دلسوزان به روند فرسایشی اعتماد عمومی در جامعه ایرانی بارها هشدار داده بودند. تقسیم فضای جامعه به فضاهای بین مسئولین و مردم و نحیف شدن فضاهای عمومی بر اثر غیاب جامعه مدنی فعال و پویا که نقش واسطه را بین حاکمیت و مردم ایفا میکنند، عامل اصلی کاهش اعتماد عمومی و رشد فردگرایی افراطی و پیگیری منافع شخصی میشود. فردگرایی که در آن نفع و ضرر شخصی تنها عامل تعیین کننده است. در چنین وضعیتی افراد جامعه میلی به انجام مسئولیتهای اجتماعی و شرکت در حرکتهای جمعی پیدا نمیکنند و نسبت به سرنوشت کلی اجتماع بیتفاوت میشوند. کاهش بیسابقه نرخ مشارکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی یک نشانه بارز از همین رشد بیتفاوتی مردم نسبت به سرنوشت اجتماعی بود.
در مورد علت ضعیف شدن جامعه مدنی سخن بسیار میتوان گفت. از داشتن نگاه امنیتی به جامعه مدنی و سازمانهای مردمنهاد و ایجاد انواع محدودیت برای این سازمانها گرفته تا مختل کردن جریان آزاد اطلاعات و عدم شفافیت و بعضا پنهانکاری مسئولین و همچنین تضعیف نهادهای انتخابی.
اما آنچه در بحران همهگیری کرونا باید به طور ویژه به آن پرداخت نقش سازمانهای مردم نهاد (سمنها) در مدیریت این بحران است. واقعیت این است که به دلایل بسیار که برخی از آنها در بالا ذکر شد اعتماد عمومی به مراجع رسمی و نهادهای دولتی کاهش یافته است. مردم معمولا به اخبار رسمی اعتمادی ندارند و معتقدند مسئولین سعی در پنهانکاری و کاهش ابعاد فاجعه دارند. به همین دلیل هم بازار شایعات و اخبار دروغ در این بازه بروز بیماری بسیار داغ بوده است. حتی توصیههای بهداشتی که از مراجع رسمی مانند صداوسیما به مردم داده میشود، مردم را راضی نمیکند، در نتیجه به دنبال یافتن راهکارهای عجیب و غریب در شبکههای اجتماعی میگردند و همین فرصت را برای شیادان فراهم کرده تا خرافات خود را بفروشند. نکته دردناکتر اینجاست که برخی از این خرافات به اسم مذهب و طب اسلامی تبلیغ میشود و عرضهکنندگان این خرافات به نوعی احساس مصونیت میکنند. در حالیکه این کارشان مصداق بارز دخالت غیرمسئولانه در کار پزشکی و به خطر انداختن سلامت مردم است که میبایست با آن برخورد قانونی صورت گیرد.
این ها همه در حالی است که سازمانهای مردم نهاد بسیاری در زمینههای بهداشت، سلامت و آموزش و بهیاری در کشور وجود دارند که از دانش و مهارت کافی برای مداخله مفید و مؤثر برخوردارند اما به دلیل سالها بیتوجهی و سنگاندازی بر سر راهشان، حتی نمیتوانند از تمام ظرفیت خود در این زمانه خطیر استفاده کنند. نوع مدیریت دولتی این بحران نیز به گونهای بوده که راه را برای ورود این سمنها هموار نکرده است. در حالیکه فرآیندهای دولتی حاکم، آشکارا در مدیریت بحران از خود ضعف نشان داده (در تاریخ نگارش این یادداشت هنوز مردم نمیتوانند ماسک و محلولهای ضدعفونی را به راحتی و ارزانی تهیه کنند و کادر درمانی بیمارستانها به ویژه در شهرستانها با انواع کمبودها مواجهند) دولت نتوانسته سازوکاری را طراحی کند که از ظرفیتهای سمنها در مدیریت بحران بهرهبرداری کند.
اما آنچه در ضعف جامعه مدنی و محدودیت حوزه عمل سمنها در ایران گفته شد به این معنا نیست که این نهادها یکسره عاملیت خود را از دست دادهاند. اتفاقا در چنین مواقع بحرانی میتوان نشانههای پویایی و مسئولیتپذیری سمنها را به وضوح مشاهده کرد. در همین مدت در شهرهای مختلف کشور سمنهای متعددی به صورت خودجوش دست به ابتکارات زیادی زده اند و علیرغم امکانات محدود خود پا به میدان گذاشتهاند، از آموزش شهروندان گرفته تا توزیع اقلام مورد نیاز و حمایت از اقشار آسیبپذیر مانندخیابانخوابها.
جالب آنکه باوجود محدودیت امکانات این گروهها، به دلیل اعتمادی که مردم به این گروههای مردمی دارند توفیقات زیادی را کسب کرده اند، صفحات این سمنها در شبکههای اجتماعی پر بازدیدتر شده و مردم عادی ابراز تمایل میکنند که به این جمعها بپیوندند و امکانات مادی و معنوی خود را با آنها به اشتراک بگذارند. اینها بارقههای امیدی است که زنده بودن جامعه را نشان میدهد. علائم حیاتی است که نشان میدهد امید و همکاری در برابر ویروس کرونا و ویروس بیاعتمادی همچنان زنده است.
نگارنده بر این باور است همانگونه که حاکمیت و مسئولین وظیفه بستر سازی برای خدمت همه جانبه سمن ها و تشکل های مردم نهاد را بر عهده دارند و حوادثی مانند شیوع کرونا ضرورت این رسالت را به وضوح نمایان کرده است، تجربه کرونا باید به نظام تدبیر کشور بیاموزد که هرچه سریعتر در جهت تقویت جدی سازمانهای مردمنهاد و دیگر اجزاء جامعه مدنی مانند رسانههای آزاد و مستقل بکوشد تا در بحرانهای بعدی کشور تابآوری بیشتری از خود نشان دهد.
و اما آنچه مسلم است این بحران ملی و جهانی عرصه ای برای بروز و ظهور و کنشگری تمام عیار سمنها و جامعه مدنی که دل در گرو حل مشکلات مردم و پرداختن به حقوق عمومی و زدودن درد از دل آحاد جامعه دارند، است و در چنین رخ داد ها و بحران هایی است که جامعه مدنی و سمن ها با بسیج امکانات و ایفای مسئولیت پذیری اجتماعی و انتقال این پیام به تک تک عناصر جامعه می توانند به ارتقاء جایگاه سمن ها کمک شایان توجهی کند. ناگفته نماند که علی رغم انتقادات به روند شفاف سازی در کشور شواهد مثبتی از عملکرد مسئولان در روزهای اخیر از جمله ایجاد مدیریت متمرکز و فرماندهی یکپارچه برای تصمیمگیری و مقابله با بحران و تلاش گسترده رسانهها داخلی به خصوص رسانه ملی برای اطلاع رسانی مناسب جهت تزریق امید و آرامش به جامعه ملاحظه میشود که امیدواریم این روند رویکرد و تداوم یابد.
عضو شورای شهر تهران
منیع: روزنامه سازندگی